درباره کتاب «لاومارک؛ آینده پیش روی برندها»
کتاب لاومارک؛ آیندهی پیش روی برندها حاصل اندیشهی خلاق و ساختارشکن کوین رابرتز (Kevin Roberts)، مدیرعامل جهانی سابق شرکت تبلیغاتی Saatchi & Saatchi است. این اثر، مرزهای بازاریابی سنتی را درنوردیده و دیدگاهی کاملاً تازه نسبت به برند ارائه میدهد:
در آینده، برندها دیگر کافی نیستند؛ مردم باید برندها را عاشق شوند.
رابرتز در این کتاب مفهومی را مطرح میکند که بعدها به یکی از تأثیرگذارترین ایدههای قرن بیستویکم در دنیای بازاریابی تبدیل شد—مفهوم Lovemark، یا «برندی که فراتر از احترام، عشق برمیانگیزد».
۱. از برند به لاومارک؛ گذار از عقل به احساس
در نگاه رابرتز، برندهای کلاسیک طی دههها با تأکید افراطی بر «منطق»، «تمایز عملکردی» و «موقعیت رقابتی» از مفهوم انسانی ارتباط فاصله گرفتهاند. او معتقد است وفاداری واقعی مشتری نه از طریق آگاهی، بلکه از طریق عشق و احساس اعتماد عمیق شکل میگیرد.
در بازاری که مصرفکنندگان بمباران اطلاعاتی میشوند، برندهایی باقی میمانند که بتوانند میان احساسات انسانی و نیازهای نمادین مشتری پل ارتباطی عاشقانه بسازند. چنین برندهایی «لاومارک» نام میگیرند؛ یعنی ترکیب بیهمتایی از احترام بالا (Respect) و عشق بالا (Love).
رابرتز نموداری دوقطبی ارائه میدهد: برندهای سنتی در محور احترام باقی میمانند، اما لاومارکها محور عشق را نیز به حداکثر میرسانند—در نتیجه از «وفاداری منطقی» به «شیفتگی احساسی» گذار میکنند.
۲. سه ستون لاومارک: راز (Mystery)، حسیّت (Sensuality)، صمیمیت (Intimacy)
تمام هویت یک لاومارک بر این سه اصل استوار است:
- راز (Mystery): داستانها، افسانهها و میراثی که برند را فراتر از محصول میبرد. برندهایی مانند Harley-Davidson، Coca-Cola یا Apple با روایت تاریخی و فرهنگی، حس راز و کنجکاوی زنده در ذهن مصرفکننده ایجاد میکنند.
- حسیّت (Sensuality): تجربهی چندحسی از برند؛ بو، صدا، رنگ و لمس—همه ابعادی از هویت حسیاند که احساس را پیش از منطق فعال میکنند. برندهایی مانند Starbucks، Abercrombie & Fitch یا Bang & Olufsen از این حس بهره میبرند.
- صمیمیت (Intimacy): سطح عمیق و انسانی رابطه بین برند و مخاطب؛ شامل اعتماد، تعهد و احساس مراقبت. برندهایی که صمیمیت ایجاد میکنند، بخشی از زندگی روزمره مشتری میشوند.
رابرتز تأکید دارد که راز با عقل کار دارد، حسیّت با شهود، و صمیمیت با قلب—و ترکیب این سه، برند را به تجربهای انسانی و ماندگار بدل میکند.
۳. خرید به مثابه تجربهی احساسی
در نسخهی بازنگریشدهی کتاب، فصل جدیدی با عنوان «الماسهایی در معدن» (Diamonds in the Mine) افزوده شده است که در آن رابرتز پدیدهی خرید را نه یک رفتار اقتصادی بلکه تجربهای احساسی و فرهنگی میداند.
او با بررسی تحولات دههی اخیر در رفتار مصرفکنندگان، نشان میدهد که چگونه جایگاه فروشگاهها از محل مبادله به محل تعامل تغییر کرده است. خرید اکنون نوعی «جستوجوی معنا» است—فرصتی برای لمس ارزشها و زیباییهای زندگی.
در این چارچوب، فروشگاه باید به صحنهی تجربهی عشق به برند بدل شود؛ جایی که عناصر «راز»، «حسیّت» و «صمیمیت» در طراحی، صدا و رفتار کارکنان تجلی یابند.
۴. نقد بر برندینگ سنتی
رابرتز با جسارتی کمنظیر، بازاریابی مدرن را به ضعف درک انسانی متهم میکند. از دید او، شاخصهایی مانند سهم بازار، آگاهی از برند و بازگشت سرمایه اگر بدون درک «احساس انسان» بررسی شوند، بیارزشاند.
او میگوید برندهایی مانند Nike یا Disney نه به خاطر مزیت عملکردی، بلکه به سبب پیوند عاطفی زنده ماندهاند. لاومارکها برندهایی هستند که مردم نه از روی ضرورت، بلکه از روی عشق از آنها خرید میکنند.
۵. لاومارک در عصر دیجیتال
با ظهور رسانههای اجتماعی، رابطهی احساسی میان مردم و برندها شدت یافته است. رابرتز تأکید میکند که در جهان متصل، مردم «دارندهی برند» نیستند، بلکه «همخالق برند» شدهاند.
او به مدیران هشدار میدهد که برندهایی که فقط حرف میزنند و نمیشنوند، شکست خواهند خورد. رمز بقای برند در عصر جدید، در تعامل احساسی دوطرفه و تجربهی مشترک عشق و احترام نهفته است.
۶. بازتاب جهانی و ارزش نظری
کتاب لاومارک با استقبال گستردهای روبهرو شد و در بیش از ۱۸ زبان ترجمه و بیش از ۱۵۰ هزار نسخه از آن چاپ شده است. مجلهی Advertising Age در سال ۲۰۰۹ ایده لاومارک را در فهرست «ده ایدهی برتر دهه» قرار داد.
تام پیترز (Tom Peters)، یکی از اندیشمندان بزرگ مدیریت، این اثر را «درخشانترین کتاب کسبوکار در پنج سال نخست قرن بیستویکم» نامید.
ارزش نظری اثر در این است که فلسفهی برند را از سطح ابزاری به سطح انسانشناختی ارتقا داد؛ لاومارکها به جای ساخت هویت بصری یا پیام بازاریابی، احساس انسانی ماندگار خلق میکنند.
۷. کاربرد برای مدیران و برندها
مفاهیم لاومارک به مدیرانی که میخواهند برندشان نهفقط موفق بلکه دوستداشتنی باشد، ابزار ذهنی ضروری ارائه میدهد.
در عمل، مدیر باید بتواند:
- از دادههای بازاریابی به روایتهای انسانی گذر کند.
- تجربهی برند را با تمام حواس طراحی کند (شنیداری، بو، لمس، نور).
- بر پایهی اعتماد متقابل، جامعهی برند بسازد.
به تعبیر رابرتز، برندهایی که راز دارند، حواس را بیدار میکنند و صمیمیت میپرورانند، ماندگار میشوند—نه بهخاطر تبلیغات، بلکه چون مردم آنان را بخشی از زندگی خود میدانند.
درباره نویسنده: کوین رابرتز (Kevin Roberts)
کوین رابرتز (Kevin Roberts) مدیر بینالمللی، مشاور برند و اندیشمند خلاق در حوزهی بازاریابی است. او بنیانگذار شرکت Red Rose Consulting بوده که در زمینهی رهبری خلاق، بازاریابی و نوآوری با سازمانها همکاری میکند.
رابرتز متولد لنکستر انگلستان است. فعالیت حرفهای خود را در صنایع مد (Mary Quant London) آغاز کرد و سپس در شرکتهای Gillette و Procter & Gamble در اروپا و خاورمیانه مناصب بازاریابی ارشد داشت. در ۳۲ سالگی به عنوان مدیرعامل Pepsi-Cola خاورمیانه منصوب شد و سپس مدیریت بخش کانادا را بر عهده گرفت، جایی که برند «پپسی» را از «کوکاکولا» پیشی داد.
او از ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۴ مدیرعامل جهانی شرکت تبلیغاتی Saatchi & Saatchi بود و پس از بازنشستگی در ۲۰۱۶ به عنوان استاد افتخاری دانشگاههای انگلستان، کانادا و نیوزیلند در حوزههای رهبری و خلاقیت فعالیت میکند. از آثار دیگر رابرتز میتوان به کتاب ۶۴ شات: رهبری در دنیایی دیوانهوار (2016) اشاره کرد.
اگر به دنیای بی نظیر کتاب علاقهمند هستید و یا به دنبال ارتقای مهارتها و کاروکسب خود هستید. پیشنهاد میکنم صفحه اینستاگرام انتشارات بازاریابی را دنبال کنید تا با جدیدترین آثار دنیای مدیریت، بازاریابی، فروش و مذاکره و توسعه فردی آشنا شوید و از تخفیفات روز انتشارات بازاریابی مطلع شوید.











دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.